آیا میدانید: اردنی ها چاقترین مردمان روی زمین هستند .
آیا میدانید: ۸۰% موجودات دنیا را حشرات تشکیل داده اند .
آیا میدانید: حدود ۷۰۰۰ نوع برنج مختلف در دنیا وجود دارد .
آیا میدانید: اکثر افراد در کمتر از ۷ دقیقه خوابشان می برد
آیا میدانید: که بیماری قند اولین عامل کوری در مردم جهان است ؟
آیا میدانید: (۱۱%) جمعیت جهان را چپ دستان تشکیل داده است ؟
آیا میدانید: استرس تا ۵ برابر سیستم ایمینی بدن را پایین می آورد ؟
آیا میدانید: حرف D برای اولین بار در عدد ۱۰۰ بکار می رود (Hundred)
آیا میدانید: سرود اصلی کشور یونان متشکل از ۱۵۸ بیت میباشد ؟
آیا میدانید: دو سوم آدم رباییهای جهان در کلمبیا به وقوع می پیوندد؟
آیا میدانید: پشه اشخاص جوان را نسبت به اشخاص پیر ترجع میدهد
آیا میدانید: حرف سی (C) هیچگاه در املای اعداد انگلیسی بکار نمیرود .
آیا میدانید: یک گاو می تواند از پله ها بالا برود ولی پایین نمی تواند بیاید
آیا میدانید: تنها یک نفر در جهان در مقابله با ایدز جان سالم به در برده است
آیا میدانید: وزن کل انسان های جهان با وزن کل مورچه های جهان برابر است
آیا میدانید: یگانه چیزی که بیشتر باعث مرگ و میردر جهان میشود پشه است
آیا میدانید: مقاومت موش صحرایی در برابر بی آبی بیشتر از شتر میباشد .
آیا میدانید: هر هکتار جنگل قادر است بیش از پنج تن گرد و غبار هوا را جذب کند .
آیا میدانید: ۱روز سیاره زهره برابر است به ۳۰ روز زمینی و یک سالش ۷ ماه است
آیا میدانید: که در خط استوا ، دمای هوا در تمام فصول سال تقریبا یکسان است؟’
آیا میدانید: تعداد مرغ ها در سراسر جهان تقریبا” با جمعیت انسانها مساوی است .
آیا میدانید: قطر خورشید در حدود ۱۳۹ هزار حجم آن ۱۰۳ میلیون بار بزرگتر از زمین است.
آیا میدانید: در یک سانتی متر مربع پوست شما (۱۲) متر عصب و (۴) متر رگ و مویرگ وجود دارد .
آیا میدانید: ۵۰ درصد جمعیت جهان در طول حیات خود هیچگاه از تلفن استفاده نکرده اند .
آیا میدانید: موشهای صحرایی سالانه یک سوم منابع و ذخایر غذایی جهان را نابود می سازند؟
آیا میدانید: برای اینکه ۷۰۰ گرم به وزن شما اضافه شود باید ۹ کیلو سیب زمینی بخورید ؟
آیا میدانید: حروف انگلیسی A,B,C,D در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد ۱ تا ۹۹ دیده نمی شود؟
آیا میدانید: اگر ساعت ۷ صبح با هواپیما، توکیو را ترک کنید ساعت ۷:۴۵ عصر روز قبل به هاوایی میرسید
آیا میدانید: تقلب در مدارس بنگلادش جرم به حساب میآید و افراد بالای ۱۵ سال در صورت تقلب کردن، به زندان فرستاده می شوند
آیا میدانید: با جستجو کردن عدد ۲۴۱۵۴۳۹۰۳ در گوگل، عکس یک سری آدم میبینید که سرشان را در یخچال فرو کردهاند
آیا میدانید: اگر سلول های موجود بر روی پوست بدن یک انسان را به دنبال هم بیچینیم طول آن ۴۵ مایل خواهد شد.
خاطرات زمستان را به بهار نیاور!
برفها آب شده
بودند و دیگر خبری از سرمای زمستان نبود. فصل یخبندان تمام شده بود و کم کم اهالی
دهکده شیوانا می توانستند از خانه هایشان بیرون بیایند و در مزارع به کشت وزرع
بپردازند. همه از گرمای خورشید بهاری حظ می کردند و از سبزی و طراوت گیاهان لذت می
بردند ...
در آن روز، شیوانا همراه یکی از شاگردان از مزرعه عبور می کرد. پیرمردی را دید که
نوه هایش را دور خود جمع کرده و برای آنها در مورد سرمای شدید زمستان و زندانی بودن
در خانه و منتظر آفتاب نشستن صحبت میکند.
شیوانا لختی ایستاد و حرفهای پیرمرد را گوش کرد و سپس او را کنار کشید و گفت:"اکنون
که بهار است و این بچه ها در حال لذت بردن از آفتاب ملایم و نسیم دلنواز بهار
هستند، بهتر است روایت یخ و سرما را برای آنها نقل نکنی! خاطرات زمستان، خوب یا بد،
مال زمستان است. آنها را به بهار نیاور! با این حرف تو بچه ها نه تنها بهار را دوست
نخواهند داشت بلکه از زمستان هم بیشتر خواهند ترسید و در نتیجه زمستان سال بعد، قبل
از آمدن یخبندان همه این بچه ها از وحشت تسلیم سرما خواهند شد.
به جای صحبت از بدبختی های ایام سرما، به این بچه ها یاد بده از این زیبایی و
طراوتی که هم اکنون اطرافشان است لذت ببرند. بگذار خاطره بهار در خاطر آنها ماندگار
شود و برایشان آنقدر شیرین و جذاب بماند که در سردترین زمستان های آینده، امید به
بهاری دلنواز، آنها را تسلیم نکند. پیرمرد اعتراض کرد و گفت :"اما زمستان سختی بود"
شیوانا با لبخند گفت:"ولی اکنون بهار است. آن زمستان سخت حق ندارد بهار را از ما
بگیرد. تو با کشیدن خاطرات زمستان به بهار، داری بهار را نیز قربانی می کنی! زمستان
را در فصل خودش رها کن!
رابطه کش شلوار و پیشرفت
یارو نشسته
بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یک
موتور گازی ازش جلو زد! خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از
بغل موتوره رد میشه. یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه موتور گازیه
غیییییژ ازش جلو زد!
دیگه پاک قاط میزنه، پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو
میزنه. همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، باز یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر
از بغلش رد شد!
طرف کم میاره، راهنما میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده بزنه کنار. خلاصه دوتایی
وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا تو خدایی! من
مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟! موتوریه با رنگ پریده،
نفس زنان میگه: والله ... داداش... خدا پدرت رو بیامرزه واستادی... آخه ... کش
شلوارم گیر کرده به آینه بغلت ...
نتیجه اخلاقی :
اگه می بینید
بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ایی دارند ببینید کش شلوارشان
به کجای یک مدیر گیر کرده
خاطرات دو دوست قدیمی
دو دوست قدیمی
در حال عبور از بیابانی بودند. در حین سفر این دو سر موضوع کوچکی بحث میکنند و کار
به جایی میرسد که یکی کنترل خشم خودش را از دست میدهد و سیلی محکمی به صورت دیگری
میزند. دوست دوم که از شدت ضربه و درد سیلی شوکه شده بود بدون اینکه حرفی بزند روی
شنهای بیابان نوشت: "امروز بهترین دوست زندگیم سیلی محکمی به صورتم زد." آنها به
راه خود ادامه دادند تا اینکه به دریاچه ای رسیدند. تصمیم گرفتند در آب کمی شنا
کنند تا هم از حرارت و گرمای کویر خلاص شوند و هم اتفاق پیش آمده را فراموش کنند.
همچنانکه مشغول شنا بودند ناگهان همان دوستی که سیلی خورده بود حس کرد گرفتار
باتلاق شده و گل و لای وی را به سمت پایین میکشد. شروع به داد و فریاد کرد و خلاصه
دوستش وی را با هزار زحمت از آن مخمصه نجات داد. مرد که خود را از مرگ حتمی نجات
یافته دید، فوری مشغول شد و روی سنگ کنار آب به زحمت حک کرد: "امروز بهترین دوست
زندگیم مرا از مرگ قطعی نجات داد." دوستی که او را نجات داده بود وقتی حرارت و تلاش
وی را برای حک کردن این مطلب دید با شگفتی پرسید: "وقتی به تو سیلی زدم روی شن
نوشتی و حال که تو را نجات دادم روی سنگ حک میکنی؟"
مرد پاسخ داد: "وقتی دوستی تو را آزار میدهد آن را روی شن بنویس تا با وزش نسیم
بخشش و عفو آرام و آهسته از قلبت پاک شود. ولی وقتی کسی در حق تو کار خوبی انجام
داد، باید آنرا در سنگ حک کنی تا هیچ چیز قادر به محو کردن آن نباشد و همیشه خود را
مدیون لطف وی بدانی."
نتیجه اخلاقی :
یاد بگیریم
آسیبها و رنجشها را در شن بنویسیم تا فراموش شود و خوبی و لطف دیگران را در سنگ حک
کنیم تا هیچ گاه فراموش نشود.
ادامه مطلب ...
تا حالا پیش خودتان تصور کرده اید که اگر روزی زن شما ،
در محل کارتان ، رئیس شما بشود ، چه عواقبی خواهد داشت ؟
اگر مایلید تا گوشه ای از عواقب شوم این وضعیت را دریابید ، این مطلب را تا
آخر ، به دقت مطالعه کنید !
اگر یکروز ، چند ساعت دیر به محل
کارتان برسید ...
واکنش همسر/رئیس شما : این چه موقع اومدن به سر کاره ؟ می دونی ساعت چنده ؟
چرا اینقدر دیر اومدی ؟ چیکار می کردی ؟ کجا بودی ؟ با کی بودی ؟ نکنه یه
زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه
توی خونه و نه تو اداره بذاری !
اگر یکروز از ارباب رجوع ، زیر میزی
یا همان رشوه ، دریافت کنید ...
واکنش همسر/رئیس شما : این چه کاری بود که تو کردی ؟ چرا این کار
رو کردی ؟ مگه حقوق خودت برات کافی نبود ؟ مگه خرج و مخارجت در ماه چقدره ؟
چرا خرجت اینقدر رفته بالا ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی
من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !
اگر یکروز ، تقاضای چند روز مرخصی
نمایید ...
واکنش همسر/رئیس شما : چرا تقاضای مرخصی کردی ؟ دیگه چه اتفاقی برات
افتاده ؟ جایی می خوای بری ؟ کجا می خوای بری ؟ چرا می خوای بری ؟ با کی می
خوای بری ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه
حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !
اگر یکروز در پرونده هایی که زیر دست
شماست ، اشتباهی رخ دهد ...
واکنش همسر/رئیس شما : چرا این اشتباه رو مرتکب شدی ؟ چرا توی کارت
دقت نکردی ؟ چرا چند وقته که بی دقت شدی ؟ چرا اینقدر حواست پرته ؟ انگار
که فکر و ذکرت یه جای دیگست ؟ حواست کجاست ؟ هوش و حواست پیش کیه ؟ به کی
داشتی فکر می کردی ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من
کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !
اگر یکروز ، بعنوان کارمند نمونه
اداره معرفی شوید ...
واکنش همسر/رئیس شما : از صمیم قلب بهت تبریک می گم . تو بعنوان کارمند
نمونه شناخته شدی . حالا بگو ببینم ، چی شد که یکدفعه اینقدر عوض شدی ؟ چی
باعث شده که اینقدر خوب کار کنی ؟ انگیزت برای خوب کار کردن چی بوده ؟
مشوقت کی بوده ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟!
دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !
اگر یکروز بخواهید از کارتان استعفا
دهید ...
واکنش همسر/رئیس شما : چرا می خوای استعفا بدی ؟ مگه اتفاقی افتاده ؟ پس
مخارج زندگی رو چطوری می خوای تامین کنی ؟ مگه شغل بهتری پیدا کردی ؟ چه
شغلی ؟ کی برات پیدا کرده ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی
من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !
امیدوارم که با خواندن این مطلب ، به عمق فاجعه پی برده باشید ! پس به شما
توصیه می شود که یا زوجه ای که رئیس باشد اختیار نکنید ، یا نگذارید که
خانومتان رئیس شما بشود ، و یا اگر هم یک زمانی خدایی نا کرده ، روم به
دیوار ، خانوم شما رئیستان شد ، سریعا و بدون هیچگونه معطلی ، از محل اداره
متواری شوید و به دنبال یک شغل دیگر بروید !...
عرض سلام و وقت بخیر.
به تازگی با زیاد شدن ایمیل هایی با موضوع اسپم رفتن ایمیل های گروه و همچنین عدم مشاهده تصاویر ایمیل ها لازم دیدم که ایمیل را تهیه کنم تا به طور کامل آموزش بدم که چگونه از این مشکل خلاص شید .
فقط یه ایرانی میتونه 2 سال بره سربازی 30 سال تعریف کنه!
باری تعالی زن را ریحانه خلق کرد و مرد را عماد. زن را گلی برای مرد و مرد را ساقهای برای زن آفرید. زن به مرد جلال و شکوه بخشید و مرد به زن راستقامتی و ایستادگی…
و هر دو مایهی آرامش هم شدند. زن رنگ شد و عطر شد تا مرد خواستنی و دیدنی شود و مرد خار شد و ریشه شد تا زن از گزند باد و بید در امان باشد.
زن جلوهی احساس شد و مرد نماد اقتدار. آنچه که از موهبت حیا و عفت و حجب در کاسهی دل زن ریخته شد بیش از مرد بود. به درون رگ مرد نیز رشک و تعصب و غیرت تزریق شد.
پرده اول: داستان خلقت: «و خداوند انسان را نیمی از جنس مرد و نیمی از جنس زن آفرید و فرمود: فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ …»
آن هنگام که حضرت حق، روح اشرف مخلوقات را در کالبد این آفریدهی شگرف میدمید، به هر نیمه موهبتهایی بخشید و هر کدام را نسبت به دیگری نیازمند نمود.
فرشتگان درگاه الهی مأمور شدند به اینکه خاک خلقت زن را بیشتر غربال کنند تا نرمی وجود او بیشتر شود. اما برای مرد اینچنین نبود، چون مرد باید با زبری روزگار روبرو میشد و اندکی ضمختی در وجودش لازم بود.
آنچه که از موهبت حیا و عفت و حجب در کاسهی دل زن ریخته شد بیش از مرد بود. به درون رگ مرد نیز رشک و تعصب و غیرت تزریق شد. محبت، عشق، دلدادگی، وفاداری، زیبادوستی و پاکدامنی نیز بین هر دو نیمه وجود بشر به یکسان تقسیم شد.
زن در کلاس صبر و ناز و انتظار شاگرد اول شد و مرد در کلاس تمنّا و نیاز و تلاش برای وصال. زن آموخت که چگونه دل برباید و مرد آموخت که چگونه دل به دست آرد.
بشر موجود شریفی بود. رشد و تربیت این شرافت به زن سپرده شد و صیانت و حمایت از آن به مرد. انسان معصوم بود. عصمت در درون زن رشد یافت و مرد نگهبان خدا برای حفظ این معصومیت گماشته شد.
ادامه مطلب ...
تلفن زنگ می خورد :
گفتگوی دو دختر پای تلفن:
سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم… می بینمت خوشگم… بوس بوس
گفتگوی دو پسر پای تلفن:
بنال… بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر
بعد از قطع کردن تلفن :
دخترها:
واه واه واه !!! دختره ایکپیریه بی فرهنگ چه خودشم میگیره اه اه اه انگار از دماغ فیل افتاده حالمو بهم زد